روزى دو گونه است : روزیى که آن را جویى ، و روزیى که تو را جوید و اگر پى آن نروى راه به سوى تو پوید . پس اندوه سال خود را بر اندوه روز خویش منه که روزى هر روز تو را بس است . پس اگر آن سال در شمار عمر تو آید ، خداى بزرگ در فرداى هر روز آنچه قسمت تو فرموده عطا فرماید و اگر آن سال در شمار عمر تو نیست ، پس غم تو بر آنچه از آن تو نیست چیست ؟ و در آنچه روزى توست هیچ خواهنده بر تو پیشى نگیرد ، و هیچ غالبى بر تو چیره نشود ، و آنچه برایت مقدر شده تأخیر نپذیرد . [ این گفتار پیش از این در آنجا که سخن از این باب بود گذشت لیکن در اینجا روشن‏تر و گسترده‏تر است ، بدین رو بر قاعده‏اى که در آغاز کتاب نهادیم آن را از نو آوردیم . ] [نهج البلاغه]
 
پنج شنبه 93 اسفند 28 , ساعت 5:24 عصر

سلام خدای مهربان. شکر وباز هم شکر.اما نمیدانم برای کدامین نعمت ولطفت شکر گویم براستی ایا شکر گفتن من همه بخشندگی تو را در بر میگیرد.میدانی ای مهربان شاید من فقط تنها بخاطر داشته هایم شکر گویم وندانم انچه ندای رحمت بزرگیست که بر داشته ای.بعضی وقتها میگویم کاش فلان کار یا موقعیت را داشتم. یا کاش فلان میشد یاووووووو.اما یادم نیست تو ان بالا مرا وهمه عالم را زیر نظر داری گاهی خندهات میگیرد از این ارزوهای کوپک وحقیر من.گاهی ندا میدهی چرا به خودم ارزویت را نمیگوی وبه بنده ام روی می اوری.گاهی از نادانیم خشمگین میشوی..اما باز من حواسم به همه هست جز تو.ولی االان،همین الان میگویم بخاطر تمامی داشته ونداشته هایم شکرت. تورا دارم چه غم دارم.دوستت دارم معبودم.



لیست کل یادداشت های این وبلاگ